خانم فخار (مشهور به استاد بانوی شیعه )

لمی_پژوهشی ؛ آشپزی ، شیرینی پزی فرهنگی_هنری

آیا اسلام دستور به کتک زدن زنان داده است؟

ارسال شده در 22 آذر 1397 توسط فخارپور در پاسخ به شبهات , شبهات زنان و فمنیسم

آیا مرد حق دارد زن را بزند؟ 

«وَ اللاَّتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیراً» نساء (4)، آیه 34.؛ «و زنانى را که از نافرمانى آنان بیم دارید، (-(نخست)-) پندشان دهید و (-(بعد)-) در خوابگاه‏ها از ایشان دورى کنید و (-(اگر تأثیر نکرد)-)، آنان را بزنید؛

پس اگر شما را اطاعت کردند، (-(دیگر)-) بر آنها هیچ راهى (-(براى سرزنش)-) مجویید که خدا والاى بزرگ است».

✅ پاسخ این است که آرى، قرآن شریف در آیه مورد بحث، چنین مطلبى را بیان فرموده است و ما هیچ‏گاه اصل آن را در قرآن انکار نمى‏کنیم؛ ولى‏ نکته مهم این است که بدانیم اسلام و قرآن که آن همه به زن خدمت کرده است و در زمانى که او را در حد یک کالاى کم ارزش تنزّل داده بودند، وى را

به جایگاه بلندى رسانید، چرا چنین دستورى داده؟

به نظر ما این مسئله، یک توصیه و سفارش اخلاقى صرف هم نیست؛ بلکه یک دستور و تکلیف است؛ ولى قبل از آن که به اصل پاسخ بپردازیم، مناسب است نظر اسلام راجع به نوع و جنس زن روشن گردد؛ تا آن حکم قرآنى با توجه به این نظر، مورد تأمل قرار گیرد. در این‏باره، روایات فراوانى وجود دارد که به چند نمونه زیر اکتفا می‏کنیم:

1. پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: «من در شگفتم از کسى که زن خود را میزند؛ در حالى که خودش براى کتک خوردن، سزاوارتر است! زنانتان را نزنید که قصاص دارد». قال النبی ‏صلى الله علیه وآله: «انّى اتعجَّب ممن یضرب امرأته و هو بالضرب اولى منها، لا تضربوا نساءکم بالخشب فان فیه القصاص»، (بحارالانوار، ج 100 باب احوال الرجال والنساء، ص 249، حدیث 238).

2. همچنین فرمود: «زنان بر مرد کریم، غالب میشوند و مرد لئیم، بر زنان مسلّط میگردد. من دوست دارم کریم مغلوب باشم؛ نه لئیم غالب». «المرأته تغلب الرجل الکریم و یغلبها الرجل اللئیم أنا احب ان اکون کریم مغلوب ولا لئیم ینتصر»، (منتدى الشواهق، ص 11).

3. امام صادق ‏علیه السلام از پدرش چنین روایت کرده است: «وقتى با زنى ازدواج مى‏کنید، احترامش کنید. او، مایه آرامش شماست. زنان را آزار ندهید و حقوق آنان را ضایع نکنید». «من اتخذّ امرأته فلیکرمها، فانما امرأة احدکم لعبة فمن اتخذها فلایضیعها»، (بحارالانوار، ج 100، ص 224).

4. پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: «هر مردى که بر بد اخلاقى همسرش صبر کند، خدا اجر داوودعلیه السلام را به او میدهد و به هر زنى که بر بداخلاقى مردش صبر کند، اجرى همچون اجر آسیه که با فرعون کنار آمد، عطا میکند». بحارالانوار، ج 100، ص 247.

5. حضرت على‏ علیه السلام می‏فرماید: «در هر حال با زنت مدارا کن و با او به نیکى رفتار نما؛ تا زندگى لبریز از صفا و صمیمیت باشد». قال على ‏علیه السلام: «فدارها على کل حال و احسن الصحبة لها لیصفو عیشک»، (وسائل الشیعه، تهران، ج 7، ص 120، باب 87، ح 3).

6. آخرین سخنى که هنگام وفات از رسول خدا شنیدند، سه سخن بود؛ «نماز را بر پاى دارید و مراقب حقوق بردگان باشید و ستم نکنید؛ خدا را

خدا را درباره زنان که در دست شمایند. با زنانتان نیکو زندگى کنید و حریم آنان را نگاه دارید». «الله الله فى النساء و فیما ملکت ایمانکم، فانّ آخر ما تکلّم به نبیکم‏صلى الله علیه وآله ان قال: «اوصیکم بالضعفین النساء و ما ملکت ایمانکم، الصلوة الصلوة»، (حرانى، تحف العقول، ترجمه صادق حسن‏زاده، ص 334).

پس این همه اسلام براى زن ارزش و احترام قائل شده، ولى با این همه اهتمام و ارزشى که اسلام براى زن قائل شده، نمىیتواند در مقابل به خطر افتادن سلامت روحى و اخلاقى فرد و جامعه، نرمش نشان دهد؛ زیرا باید توجه داشت که حکم ضرب فقط و فقط مربوط به مورد «نشوز زن» است؛

نه در مورد کارهاى خانه، بچه‏ دارى و انواع اختلاف‏هاى خانوادگى و یا هرگونه نافرمانى از شوهر.

نشوز زن، آن است که او به صورت مکرر و طولانى مدت و بدون هیچ‏گونه عذر و مشکل، از مسائل زناشویى سرباز زند؛ نه یک بار و دو بار

و نه یک روز و دو روز و نه در برخى مواقع که فاقد میل شخصى است؛ بلکه در صورتى که این ممانعت و سرپیچى به صورت روش و اخلاق و رویه زندگى زن درآید.

به نظر شما، تبعات و آثار این عملکرد چه خواهد بود؟ آیا چیزى جز به فساد کشیده شدن مرد را به دنبال خواهد داشت؟ با این رویه، هم زن‏

به گناه و فساد می افتد و هم مرد و کانون خانه و خانواده، متزلزل می‏شود و مسئله به این جا هم ختم نمیشود؛ بلکه فساد و هرزه ‏گرى و بى ‏بند و بارى،

به جامعه کشیده خواهد شد. مردى که تمام مسئولیت‏هاى خانواده به دوش او گذاشته شده، اینک براى ارضاى تمایلات خود باید به هرزگى در اجتماع بپردازد؛ زیرا او هیچ‏گونه امیدى به خانه خود ندارد.

اولین و بزرگترین آسیب را خود زن ناشزه باید متحمل شود. او مرد و شوهر خود را از دست می دهد و خانه ‏اش بی ‏فروغ می شود؛ زیرا مردى که براى نیازهاى خود به خارج از خانه روى آورد، دیگر انگیزه کار و تلاش و اداره زندگى و تحمل مشکلات سنگین آن را ندارد. خلاصه عاقبت این سردى و ناامیدى، فروپاشى کانون خانواده است. البته مفسده عمل آن زن بدین‏جا نیز ختم نمیشود و بعد از این، نوبت به بی سرپرستى کودکان و بچه‏ هاى خانواده می‏رسد.

اصولاً زنى که نمی خواهد به هیچ وجه تمکین کند، چرا ازدواج کرده؟ حتماً به ذهن می رسد که قبول داریم زن نباید چنین رویکردى در زندگى داشته باشد، ولى چرا براى علاج این مشکل به زدن متوسل شویم؟

پاسخ این است: کسانى که می‏خواهند جوّسازى منفى کنند، ابتدا مسئله ضرب و تنبیه را مطرح مى‏کنند؛ در حالى که دستور اسلام ابتدا موعظه‏ و نصیحت و گفتمان و تعامل است؛ «فعظوهنّ» و اگر مشکل با موعظه ‏هاى فراوان و مکرر حل نشد، قرآن به مرد دستور داده که با زن قهر کند و این قهر

در حدى باشد که محل خواب خود را جدا کند؛ «وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ».

روان شناسان و متخصصان امور خانواده نیز معتقدند که خانم‏ها حساسیت فراوانى به این عمل دارند و این شیوه، یکى از عوامل بسیار مؤثر در کوتاه آمدن خانم‏ها و برگشت صلح و صفا به زندگى زناشویى است. حال اگر این راه علاج هم تا مدتى انجام شد، ولى مؤثر واقع نگشت، آیا باید زن را به حال خود

رها کنیم؛ تا کانون خانواده و جامعه را به تباهى بکشد؟

راه حل سوم، تنبیه بدنى است؛ یعنى ضرب؛ «واضربوهن». قبل از مرحله سوم، شارع می‏توانست دستور دهد که مرد به دادگاه و قاضى رجوع کند

و از زن شکایت نماید یا مسئله را با ریش‏ سفیدهاى خاندان خود و خانمش درمیان گذارد؛ ولى آیا علنى کردن خصوصیترین مشکل زناشویى، تا وقتى که راه دیگرى وجود دارد، کار صحیحى است؟

اسلام خواسته تا حد امکان این مشکل در محدوده خانه و خانواده حل و فصل شود و مسائل زندگى شخصى زوجین ورد زبان خاص و عام در اجتماع نگردد؛ زیرا به احتمال قوى، زن و شوهر در آینده، با هم صلح‏ و آشتى می کنند و فقط مسائل خصوصى آنها علنى شده و آبرویشان بر باد رفته است و حریم‏هاى خصوصى آنها دریده شده که این مسئله، اثر زیادى‏

در از بین رفتن محبت زن و شوهر نسبت به یکدیگر دارد.

زن و شوهر دعواهایشان را فردا فراموش می کنند و ان‏شاءاللَّه عمرى با یکدیگر خوش و خرم خواهند بود؛ در حالى که اگر این گونه مسائل به بیرون خانه سرایت کند، طعنه ‏ها و سرزنش ‏ها و سرافکندگی ‏ها ادامه پیدا می‏کند و برخى از افراد جامعه در این مسئله شیطنت میکنند و زن و مرد هم براى این که کم نیاورند، مدام از خود دفاع مىیکنند و این دفاع، چیزى جز بیان نقاط ضعف طرف مقابل، یعنى همسر نیست و نتیجه آن، بزرگ شدن یک مسئله کوچک و از بین رفتن محبت‏هاست. خداوند نیز ملاحظه این امور را کرده و الا گناه زن‏

به حدى است که اگر گفته میشد مرد به دادگاه رجوع کند و قاضى زن را تعزیر (محکوم به شلاق) کند، حکمى مطابق قاعده و قانونى بود؛ زیرا کار او مفاسد بزرگى در بر دارد؛ ولى خداوند خواسته است که این مشکل ابتدا در خانه‏

و به طور خصوصى حل و فصل شود. همه این حرف‏ها با توجه به معناى ظاهرى «ضرب» بود که ضرب در خانه، بهتر از شلاق و تعزیر در خارج از خانه و توسط قاضى است؛ ولى توجه به مقصود دین از ضرب نیز مسئله را دقیق‏تر و لطیف‏تر می‏کند.

#حد_زدن

مراد از ضرب، زدن بی ‏قید و شرط نیست. علامه مجلسى(ره) درباره حد و چگونگى زدن روایتى از فقه الرضاعلیه السلام نقل کرده است؛ «… والضرب بالسواک و شبهه ضربا رقیقا؛ زدن باید با وسایلى مانند مسواک و امثال آن باشد؛ آن هم‏

با مدارا و ملایمت».

حدیث یاد شده به خوبى نشان می ‏دهد که «ضرب»، باید در پایین‏ترین حد ممکن باشد و نباید اندک آسیبى بر بدن وارد کند. وسیله‏ اى که در این روایت‏

به آن اشاره شده، چوبى بسیار نازک، مانند مسواک است.

علاوه بر این، شیوه زدن نیز باید ملایم و خفیف باشد؛ به طورى که حتى رنگ پوست، اندک تغییرى نکند. براى اطلاع بیشتر ر.ک: المیزان، ج 5، ص 349 - 351.

همچنین قبل از انجام مراحل قبلى، نیز شخص مجاز به اقدام مرحله بعد نیست و باید مراتب و مراحل مذکور به ترتیب اجرا شوند.

نکته دیگر آن که دستور فوق، جنبه موقت و گذرا دارد و نباید پیوسته باشد؛ زیرا به دنبال این عمل، دو واکنش احتمال میرود؛ یکى آن که زن به حقوق مرد وفادار شود که در این صورت، قرآن مى‏فرماید: «فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً»؛ «اگر به اطاعت درآمدند، بر آنان ستم روا مدارید»؛ یعنى در صورت تسلیم شدن زن در برابر حقوقى که بر آن پیمان بسته، دیگر برخورد با وى،ظلم و تجاوز است.

واکنش احتمالى دیگر، آن است که او همچنان سرسختى نشان دهد و کانون خانواده را گرفتار تزلزل و بی ثباتى کند که در این حالت در آیه بعد می فرماید: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَمًا مِنْ أَهْلِها إِنْ یُریدا إِصْلاحًا یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اللّهَ کانَ عَلیمًا خَبیرًا» نساء (4)، آیه 35.؛ «اگر از جدایى و شکاف میان آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید (-(تا به کار آنان رسیدگى کنند)-). اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق و سازش آنها با یکدیگر کمک می کند؛ زیرا خداوند، دانا و آگاه است (-(و از نیات همه خبر دارد)-)».

بر این اساس، در آخرین مرحله، گشودن گره را به دست نزدیکان و بستگان قرار می ‏دهد؛ تا در حد ممکن پاى قانون و مراجع قانونى به میان نیاید و کار به نزدیکان و خویشان سپرده شود و آنان نیز با برخوردهاى عاطفى و بررسی هاى عقلانى، در حد ممکن، مشکل را با صفا و صمیمیت حل کنند و خداوند نیز در توفیق اصلاح، آنان را یارى می دهد. این از لطایف احکام و دستورات نورانى قرآن است؛ تا مسئله با سلامت هرچه بیشتر، روال خود را طى کند.

اسلام زدن زنان زنان شبهات زنان کتک نظر دهید »

آیا مهریه توهین به زن نیست؟ 

ارسال شده در 22 آذر 1397 توسط فخارپور در پاسخ به شبهات , شبهات زنان و فمنیسم

​شبهه

آیا مهریه توهین به زنان نیست؟

در عصر جاهلیت برای زن ارزشی قایل نبودند و او را خرید و فروش می کردند اما در عصر حاضر آیا مهریه توهین به زنان نیست؟

پاسخ:

در پاسخ باید به چند نکته توجه کرد:

مقدار مهریه در اسلام تعیین نشده است و بنا به تشخیص زوجین است پس این خرید و فروش نیست.

مرد از توان بدنی بیشتری برای کسب روزی برخوردار است هر چند که در جوامع امروزی با این سخن به مقابله برخیزند.

زن پس از ازدواج در صورت جدایی امکانات بیشتری را برای ازدواج مجدد از دست می دهد در حالی که در خصوص مرد این گونه نیست.

مهم تر از همه اینکه مهر در اسلام به هیچ عنوان به عنوان بها نیست بلکه زن و مرد به عنوان دو رکن زندگی هستند و مهر یک چیز اضافی و در حاشیه است و به همین دلیل است که اگر در صیغه عقد سخنی از مهر نبرند عقد باطل نمی شود.

مهر در اسلام حکم هدیه دارد که در آیه 4 سوره نساء از آن به نحله به معنای عطیه شده است.

توهین به زن زن زنان مهریه پاسخ به شبهه زن نظر دهید »

روایت و انت خلیفتی فی کل مؤمن بعدی...

ارسال شده در 21 آذر 1397 توسط فخارپور در پاسخ به شبهات , نقد وهابیت

​نقدوهابیت

 روایتی در کتب عمریه آمده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به امام علی علیه الصلاه و السلام فرمودند : و انت خلیفتی فی کل مؤمن بعدی در این روایت پیامبر حضرت را به عنوان خلیفه بعد از خود معرفی کرده

وهابیون تنها اشکالی که دارند بر این روایت این است که می گویند راوی این حدیث فردی به نام ابی بلج است البانی گفته این فرد راستگویی بوده چه بسا خطا هم کرده ، یعنی عمریه می خواهند بگویند ابی بلج چون خطا هم می کرده پس روایتش رد هست  

اما پاسخ ما بر این شبهه

 پاسخ این شبهه را معلمی یمنی از سلفیون معاصر داده 

 معلمی یمانی از سلفیون معاصر میگه :

وقد خطا أهل العلم جماعة من اجله الصحابة بل قالوا: إن الأنبیاء علیهم الصلاة والسلام قد یخطئون فی أمور الدنیا بل قال بعضهم: قد یعرض لهم الخطأ فی شیء من أمر الدین ولکن ینبهو ن فی الحال لمکان العصمة فی التبلیغ وقد تعرضت لذلک فی قسم الاعتقادیات

میگوید اهل علم جماعتی از بزرگان صحابه را تخطئه کرده اند و گفته اند پیامبران هم در امور دنیا خطا میکردند بلکه برخی از آنان گفته اند پیامبران در چیزی از امور دینی هم خطا میکردند الی آخر کلام

 ️در ادامه می گوید :

 والمقرر عند أهل العلم جمیعا أن الثقة الثبت قد یخطئ فإن ثبت خطؤه فی شیء فإنما یترک ذاک الشیء فأما بقیة روایته فهی على الصواب ومن ادعى الخطأ فی شیء فعلیه البیان

التنکیل بما فی تأنیب الکوثری من

در نزد اهل علم مقرر است که ثقه و ثبت خطا میکند و اگر خطایش در چیزی ثابت شود همان چیز ترک میشود اما بقیه روایاتش ترک نمی شود و درست است و هرکس که ادعای خطایش را داشته باشد پس باید بیان کند علت را

 الأباطیل ج1 ص457

 عالم سلفی تصریح کرده بر این که راوی ثقه خطا می کند و اگر خطایش در چیزی ثابت شد همان روایت ترک می شود اما بقیه روایاتش ترک نمی شود 

خب حالا اگر مردید ثابت کنید ابی بلج در نقل این روایت خطا کرده 

اما توثیقات ابی بلج :

در کتاب « الجرح و التعدیل» در ترجمه ابوبلج آمده است :

سألت أبى عن أبى بلج یحیى بن أبى سلیم فقال هو صالح لا بأس به

از پدرم در مورد ابوبلج یحیی بن ابی سلیم سوال کردم ! وی پاسخ داد : او انسان صالحی است و ایرادی بر او نیست

الجرح والتعدیل ، ج 9 ص 153رقم 634 ، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس أبو محمد الرازی التمیمی الوفاة: 327 ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1271 - 1952 ، الطبعة : الأولى

این فرد در کتاب ابن ابی حاتم توثیق شده 

ذهبی میگه : 

 إذا وثق أبو حاتم رجلا فتمسک بقوله فإنه لا یوثق الا رجلا صحیح الحدیث 

 اگر ابوحاتم راوی را توثیق کرد کلام وی را قبول کن زیرا او هیچکس مگر صحیح الحدیث را توثیق نمی کند 

 سیر أعلام النبلاء ، ج 13 ص 260

همان طور که بالا شاهد بودید در کتاب جرح و تقدیل ابن ابی حاتم در ترجمه ابی بلح ” لا بأس به ” آمده اما جایگاه این چیه ؟

 ️ ابن حجر می گوید :

 فأعلى العبارات فی الرواة المقبولین  : ثبت حجة، وثبت حافظ، وثقة متقن،

و ثقة ثقة ، ثم ثقة صدوق،  ولا بأس به،  ولیس به بأس، ثم محله الصدق، وجید الحدیث، وصالح الحدیث، وشیخ وسط، وشیخ حسن الحدیث، وصدوق إن شاء الله، وصویلح، ونحو ذلک

 عبارت لا بأس به برای روات مقبول به کار برده می شه 

 الکتاب : میزان الاعتدال ج 1 ص 4

 این رو میگم که دل نواصب کباب شه : ابی بلج جرح مفسر نداره /یعنی جرحی که دربارش گفته شده دلیل نداره فقط گفته شده ضعیفه که جرح غیر مفسر در نزد علمای رجالی اهلسنت مورد قبول نیست

اثبات ولایت نقدوهابیت وهابیت پاسخ به شبهات وهابیت کتب وهابیت نظر دهید »

پاسخ به شبهه آیه ولایت

ارسال شده در 19 آذر 1397 توسط فخارپور در نقد وهابیت

#نقد_وهابیت 

‍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

 #شبهه در #آیه_ولایت لفظ إنما است و دلالت بر حصر دارد پس اگر این طور باشد #ولایت و #امامت بر امام علی علیه السلام حصر شده و بقیه ائمه حق ولایت و امامت ندارند 

در پاسخ می گوییم سوالی بسیار قشنگ و در عین حال جوابی قشنگ تر دارد

 این مطلب نزد شیعه ثابت است که بقیه ائمه هم در رکوع زکات داده اند 

 برای این که یقین کنید می توانید این روایت را بخوانید 

 ٣ ـ الحسین بن محمد ، عن معلى بن محمد ، عن أحمد بن محمد ، عن الحسن بن محمد الهاشمی ، عن أبیه ، عن أحمد بن عیسى ، عن أبی عبدالله علیه‌السلام فی قول الله عز وجل : « إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا » قال إنما یعنی أولى بکم أی أحق بکم وبأمورکم وأنفسکم وأموالکمالله ورسوله والذین آمنوا یعنی علیا وأولاده الأئمة علیهم‌السلام إلى یوم القیامة ثم وصفهم الله عز وجل فقال « الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ » وکان أمیر المؤمنین علیه‌السلام فی صلاة الظهر وقد صلى رکعتین وهو راکع وعلیه حلة قیمتها ألف دینار وکان النبیصلى‌الله‌علیه‌وآله کساه إیاها وکان النجاشی أهداها له فجاء سائل فقال السلام علیک یا ولی الله و « أَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ » تصدق على مسکین فطرح الحلة إلیه وأومأ بیده إلیه أن احملها فأنزل الله عز وجل فیه هذه الآیة وصیر نعمة أولاده بنعمته فکل من بلغ من أولاده مبلغ الإمامة یکون بهذه الصفة مثله فیتصدقون « وَهُمْ راکِعُونَ » والسائل الذی سأل أمیر المؤمنین علیه‌السلام من الملائکة والذین یسألون الأئمة من أولاده یکونون من الملائکة.

 نام کتاب : الکافی- ط الاسلامیة نویسنده : الشیخ الکلینی    جلد : 1  صفحه : 288 و 289

 http://lib.eshia.ir/11005/1/288

 http://lib.eshia.ir/11005/1/289

جالب است که بدانید مخالفین برای این روایت شبهه وارد کرده اند و گفته اند علامه مجلسی آن را تضعیف کرده

 الحدیث الثالث : ضعیف على المشهور.

نام کتاب : مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول نویسنده : العلامه المجلسی جلد : 3 صفحه : 249

 http://lib.eshia.ir/71429/3/249

و اما پاسخ : ای کاش مطرح کننده این شبهه کمی فکر می کرد 

 اولا : درست است که سند ضعیف سند علامه درست گفته منتها متن روایت که صحیحه و مشکلی نداره

 ثانیا : شیعه در بحث رجال قاعده ای دارد به نام تسامح ادله سنن علی المبنا

این قاعده مربوط به غیر احکام و عقیده می شود که هر جا سخن از فضائل و مستحبات شد در ان تسامح خرج می شود

 پس برای این روایت هم تسامح خرج میشه 

 ولا یخفى أن قاعدة التسامح مشهورة بین الفقهاء

 نام کتاب : مائة قاعدة فقهیة نویسنده : السید محمد کاظم المصطفوی جلد : 1 صفحه : 95

http://lib.eshia.ir/15234/1/95

3⃣ ثالثا : فقط این روایت که نیست روایت دیگری هم هست که ثابت می کنه 12 امام صداق آیه ولایت هستند به روایت توجه کنید :

 7- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ عَلِیّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ ذَکَرْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللّهِ ع قَوْلَنَا فِی الْأَوْصِیَاءِ إِنّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ هُمُ الّذِینَ قَالَ اللّهُ تَعَالَى أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ وَ هُمُ الّذِینَ قَالَ اللّهُ عَزّ وَ جَلّ إِنّما وَلِیّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الّذِینَ آمَنُوا

 حسین بن ابى العلاء گوید: گفتار خود را درباره اوصیاء که اطاعتشان واجبست بامام صادق علیه السلام عرض کردم فرمود: آرى ایشانند همان کسان که خداى تعالى فرماید (59 سوره 4) (((اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیغمبر و والیان امراز خودتان را))) (یعنى مقصود از والیان امر، اوصیاء باشند) و ایشانند همان کسان که خداى عزوجل فرموده است (61 سوره 5) (((ولى شما فقط خداست و رسولش و کسانیکه ایمان آورده ‏اند))).

نام کتاب : الکافی- ط الاسلامیة نویسنده : الشیخ الکلینی    جلد : 1  صفحه : 187

http://lib.eshia.ir/11005/1/187

تصحیح علامه مجلسی بر سند روایت : 

 الحدیث السابع‏ : حسن کالصحیح.

نام کتاب : مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول نویسنده : العلامه المجلسی    جلد : 2  صفحه : 326

http://lib.eshia.ir/71429/2/326

تصحیح شیخ هادی نجفی بر سند روایت : 

الروایة صحیحة الإسناد .

موسوعة أحادیث أهل البیت ( ع ) - الشیخ هادی النجفی - ج 6 ص 266 ط دار إحیاء التراث العربی للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان

پس در نتیجه این آیه 12 امام راشامل میشود

آیه ولایت دوازده امام نقد وهابیت وهابیت نظر دهید »

تقسیم سلیقه ای کلمه امام توسط مدعیان دروغین خصوصا ۲۴ امامی ها

ارسال شده در 15 آذر 1397 توسط فخارپور در نقد گروه ها و فرقه های منحرفه , پاسخ به شبهات , شناخت فرق و مذاهب , مهدویت , نقد احمد بصری مشهور به احمدالحسن

​✅تقسيم سليقه ايي كلمه امام ✅

‎?اقا علي عليه السلام فرمودند

‎لقد تقمصها ابن ابي قحافه

‎ابوبكر جامه خلافت و امامت را كه اندازه او نبود خواست هر طور هست اندازه خود كند.

✅از آنجاييكه اتباع احمد بصري اخيرا با سيل احاديثي كه امامان را فقط دوازده نفر ميداند و مدعيان دروغين امامت در اين احاديث كافر و محشور با شيطان نامبرده شده اند،روبرو شده اند،اقدام به توجيه بسيار ابتدايي ومسخره ايي زده اند تا هر طور هست مدعي كاذب و دروغگوي خود را در دامنه تعريف امام بگنجانند و بعد از آن:

بتوانند بدعت هايي را كه مورد نظرشان است در فرهنگ شيعي وارد كرده و اهداف يهود در اختلاف و تفرقه افكني را جامع عمل بپوشانند،

✅اين فرقه 

با سليقه شخصي:

امامت را چهار قسمت كرده اند:

امامت خاص

امامت عام

امامت اخص 

امامت اعم

و با اين دايره وسيع نصف مردم دنيا امام خواهند شد.

اما چرا اين تقسيم را كامل تر تعريف نكنيم!!

امام يعني پيشوا:

حتي دونفر كه مسافرت ميروند يكي بايد رهبر و امام باشد

يا پدر خانواده قطعا رهبر وامام اعضاي خانواده است.

⬇️پس ما⬇️

تقسيم بندي را اينطور تعريف ميكنيم؛

امامت خاص

امامت عام

امامت اخص 

امامت اعم

امامت خيلي اخص

امامت خيلي اعم

البته اگر شما هم موردي داريد كه در اين شش قسمت نميگنجد ميتوانيداضافه بفرماييد

?منتظريم?

?اما:

اين نوع تقسيم بندي هاي من دراوردي كه خلاف احاديث متواتراز ثقلين ميباشد مشكلي از اين مدعي دروغين واتباع او حل نخواهد كرد

زيرا اهل بيت عليهم السلام كه علوم اولين واخرين را دارا هستند پيش بيني فتنه هاي دوره غيبت را كرده اند فقط بايد كمي عقل داشت .

?اما بكوري چشم همه مدعيان

امامي كه ازجانب خداي تعالي و معصوم و خليفه رسول خداست

به شهادت صدها حديث معتبر فقط و فقط مخصوص دوازده نفراست كه اسم و صفات و مشخصات آنها مكررا بيان شده است.

فقط:

در كتاب 

?اثباة الهداي شيخ حر عاملي

✅١٠١٨حديث  ✅

در اين باب وارد شده كه حتي يك حديث آن امامت احمد اسماعيل اهل طايفه همبوش وامام سيزدهم فرقه همبوشي را نام نبرده است.

واگر دهها حديث هم وجود ميداشت به اعتراف احمد همبوشي در اعتماد به احاديث متواتر وترك احاديث شاذ مخالف بايد كنار گذاشته ميشد

.(?ادله  دعوت يماني ص٥خ٣ببعد

ومتشابهات ج١ص٢٤خ٢٤)

⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️

?روايت صريح  از ثقلين?

ناظم العقيلي وپيروان احمد اسماعيل از دين خدا و ولايت اهل بيت عليهم السلام خارج وكافر هستند.?

عنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْقَرَاطِیسِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام 

الْأَئِمَّهُ بَعْدَ نَبِیِّنَا ص اثْنَا عَشَرَ نُجَبَاءُ مُفَهَّمُونَ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ وَاحِداً أَوْ زَادَ فِیهِمْ وَاحِداً خَرَجَ مِنْ دِینِ اللَّهِ وَ لَمْ یَکُنْ مِنْ وَلَایَتِنَا عَلَى شَیْ‏ءٍ.

امام صادق ( علیه السلام ) فرمودند : 

پس از پیامبر ( ص ) دوازده نفر امام وجود دارد که همه از برگزیدگان و دانش عطا شدگان میباشند

⬅️ هر کس یکی از آنها را کم کند و یا  یکی بر آنان اضافه نماید 

⬅️از دین خدا خارج شده و از ولایت ما بهره ای نبرده است .

?(الارشاد مفید ص ۲۲۷ )

احمدالحسن احمدبصری امام سیزده مدعیان دروغین معنای امام یمانی نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 18
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • ...
  • 44
 خانه
 عقاید شیعه اثنی عشری یا دوازده امامی  آشنایی با فرق و مذاهب  نقد فرقه های منحرفه 
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

خانم فخار (مشهور به استاد بانوی شیعه )

این وبلاگ وبلاگی علمی پژوهشی در جهت دفاع از عقاید شیعه اثنی عشری،پاسخ به شبهات،مهدویت و نقد مدعیان دروغین با استدلالات محکم، و در کنار آن نشر درس هایی آموزنده از معصومین ، و امور فرهنگی هنری فعالیت میکند آشپزی و شیرینی پزی و سفره آرایی های خیلی خوب ، برا بانوان کدبانوی عزیز هم داریم ...

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آشپزی و سفره آرایی
  • آشپزی و سفره آرایی / گل و گیاه
  • احکام متداول
  • امتحان دوره تمهیدی
  • بدون موضوع
  • برخی از توصیه های مقام معظم رهبری درباره فضای مجازی
  • به شیعه بودنم افتخار می کنم
  • تدریس /تبلیغ/ سخنرانی
  • تربیتی و روانشناسی
  • جملات آرامش بخش
  • جملات آرامش بخش
  • حمایت از کالای ایرانی
  • دل نوشت...
  • شبهات زنان و فمنیسم
  • شناخت فرق و مذاهب
  • شهدا
  • شیرینی و کیک
  • شیعه شناسی و معرفی شیعه
  • شیعه شناسی و معرفی عقاید شیعه
  • عقاید شیعه دوازده امامی
  • فرهنگی
  • معارف مکتب اهل بیت علیهم السلام
  • مناسبت ها
  • مهدویت
  • نقد احمد بصری مشهور به احمدالحسن
  • نقد وهابیت
  • نقد گروه ها و فرقه های منحرفه
  • هنری
  • پاسخ به شبهات
  • پاسخ به شبهات علیه قرآن ، شبهات ضد خدایان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان